روانشناسی و داتا یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

روانشناسی و داتا

روانشناسی و داتا
پسر جوانی در کتابخانه از دختری پرسيد: «مزاحمتان نمی شوم کنار دست شما بنشينم؟»
دختر جوان با صدای بلند گفت: «نمی خواهم يک شب را با شما بگذرانم»
تمام دانشجويان در کتابخانه به پسر که بسيار خجالت زده شده بود نگاه کردند. پس از چند دقيقه دختر به سمت آن پسر رفت و در کنار ميزش به او گفت: «من روانشناسی پژوهش می کنم و ميدانم مرد ها به چه چيزی فکر میکنند، گمان کنم شمارا خجالت زده کردم درست است؟»
پسر با صدای بسيار بلند گفت: «200 دلار برای يک شب!!؟ خيلی زياد است!!!»
وتمام آنانی که در کتابخانه بودند به دختر نگاهی غير عادی کردند، پسر به گوش دختر زمزمه کرد« من حقوق میخوانم و ميدانم چطور شخص را گناهکار جلوه بدهم»



نظرات شما عزیزان:

بتول
ساعت10:35---29 مرداد 1392
جالب بود ولی پسره خیلی بیشعور بوده چون همه پسرها ومردها اینگونه اند جز پدرم

میثم، حسین،سارا
ساعت17:12---16 فروردين 1392
سلام و عیدات مبارک دوست خوبم

ما اینبار با یه قالب و موزیک جدید اومدیم و عذر میخاهیم تو این مدت آپ نداشتیم

خوشحال میشیم به وب ما سری بزنی و تو خبر نامه وبلاگمون شرکت کنید.

پسر تنها www.radikallove.lxb.ir

چیک چیک دل www.chikchikedel.lxb.ir
ایمیل chikchikedel@yahoo.com

منتظرحضور سبزت هستیم


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:


narvan1285

نارون

narvan1285

http://narvan1285.loxblog.com

یک نفس تا خدا

روانشناسی و داتا

یک نفس تا خدا

ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

یک نفس تا خدا